کد مطلب:134031 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:208

علی با ستمگران همکاری نمی کند
دومین قدم مهم اصلاحی كه علی علیه السلام در همان روزهای اول خلافت خود برداشت فرمانی بود كه برای عزل ستمگران و افراد آلوده ای كه از عمال حكومت و در شمار همكاران خلفای گذشته بودند، صادر كرد. مغیرة بن شعبه می گوید من در اوائل خلافت نزد آن حضرت رفتم و بوی گفتم ترا نصیحت می كنم كه عمال عثمان را عوض نكنید و آنها را همچنان بر پست هایشای ابقاء نمائید. آن بزرگوار نپذیرفت و فرمود: واللَّه لا اداهن فی دینی. یعنی بخدا قسم من در اجرای وظائف مذهبی خود دوروئی نمی كنم». می گوید، به وی گفتم پس معاویه را از استانداری شام بر كنار مساز زیرا او هم در زمان عثمان و هم در زمان خلافت


عمر در آنجا حكومت داشت در پاسخم گفت: لا واللَّه لا استعمل معاویة یومین ابداً [1] یعنی نه بخدا. من هیچگاه برای دو روز هم با معاویه همكاری نمی كنم. یكی از مورخین می نویسد علی علیه السلام در پاسخ مغیرة فرمود: أتضمن لی عمری یا مغیرة فیما بین تولیه الی خلعه؟ یعنی اگر امروز من معاویه را در پست وی ابقاء كنم آیا ضمانت می كنی كه من زنده بمانم تا بتوانم در آینده او را از این مقام بركنار سازم؟سپس گفت و ما كنت متخذی المضلین عضداً [2] .

این بود آن دو قسمت مهم از برنامه ی داخلی حكومت علی علیه السلام. اما پیدا است كه اجرای این دو اصل با چه مخالفتهای سخت و كوبنده ای مواجه خواهد شد.

حكومتی كه از یك طرف نه تنها بخواهد اموال عمومی را بشدت از حیف و میل شدن حفظ كند بلكه با صراحت اعلام دارد اموالی كه حكومت عثمان بدون جهت و بر خلاف قانون به افراد داده است آنها را به بیت المال برمی گردانم و از سوی دیگر بخواهد دست ستمگران و فرمانروایانی كه با زمانداران گذشته همكاری می كردند از دامان مردم و حكومت اسلامی برای همیشه كوتاه سازد. طبیعی است كه این حكومت مشكلات فراوانی را در پیش خواهد داشت. مشكلاتی كه اجازه نخواهد داد وی دست بكار شود تا حداقل بتواند ناهمواریهای خطرناكی كه در اجتماع اسلامی از نظر تجاوز به قانون و به اموال عمومی و مسلط گشتن جمعی افراد كثیف آلوده بر همه چیز مردم بوجود آمده بود از بین برده و راه را


برای پیشرفت امت و حكومت به طور صحیح هموار سازد.

آری با توجه به این قسمتها است كه پاسخ این پرسش به خوبی روشن می شود. كه چرا علی علیه السلام در مدت كوتاه خلافت خود مواجه با مخالفت های سخت دشمنان داخلی گردیده و بیشتر اوقات خویش را در جبهه های جنگ با آنان گذرانده است؟ رمز این مخالفتها و شورشها را باید در روش عدل حكومت آن حضرت جستجو كرد، طلحه و زبیر كه گمان می كردند با رسیدن علی بن ابیطالب به مقام خلافت، می توانند دو استان مهم كشور (مصر و بصره) را در اختیار گرفته و برای مدتها طولانی با خاطری آسوده از مقام و اموال عمومی حداكثر بهره را بردارند، اما هنگامی كه سختگیری بجا و مراقبت شدید آن حضرت را در حفظ بیت المال و رعایت حقوق مردم مشاهده كردند و از رسیدن به آمال و آرزوهای خویش مأیوس گشتند درصدد شورش برآمدند و با تحریك عایشه و دستیاری او جنگ جمل را در (بصره) بوجود آوردند.

این شورش اگر چه بزودی پایان یافت ولی هنوز علی علیه السلام از خستگی جنگ جمل نیاسوده بود كه معاویه از شام سر برداشت و به بهانه ی خونخواهی عثمان جنگ صفین را بوجود آورد. جنگ صفین نزدیك بود به نفع آن حضرت خاتمه پیدا كند و برای همیشه قدرت خاندان بنی امیه و حكومت بیدادگری و ستم ریشه كن شود كه معاویه دست به نیرنگ عجیبی زد، نیرنگی كه تنها حماقت بسیاری از لشكریان علی آنرا به ثمر رساند. معاویه در آن لحظات حساس كه تا پایان حكومت رسوا و شكست قطعی او


چند روزی بیشتر باقی نمانده بود، دستور داد تمام قرآنهائی كه در بین لشكر یافت می شد بر بالای نیزه كنند و لشكر علی علیه السلام را به آن دعوت نمایند. دستور معاویه اجراء شد و بنا به نقل مسعودی پانصد قرآن بر بالای نیزه بلند گردید [3] ، در اینجا نادانی و حماقت جمع زیادی از لشكریان امیرالمؤمنین كار خود را كرد و به نیرنگ معاویه ثمر بخشید همان نادانی و حماقتی كه همواره پشتوانه نیرومندی برای شیادان و شرخواهان جامعه بوده است! علی علیه السلام آنچه فرمود: این عمل خدعه است و به منظور جلوگیری از شكست حتمی اوست در آن جمع مؤثر واقع نشد.

و در نتیجه كار به حكمیت رسید، ولی در انتخاب فردی كه از طرف امیرالمؤمنین باید، به حكمیت برود باز فرمان آن حضرت را نپذیرفتند و خلاصه بعد از آن همه رنج و تحمل تلفات و مشكلات جنگ، آن بزرگوار به كوفه بازگشتند. اما باز چند روزی بیشتر از جنگ صفین نگذشت كه همان ابلهان كه از داخل لشكر به مخالفت با آن حضرت برخاسته بودند- مخالفتی كه موجب پیروزی و نجات معاویه و حكومت وی گردیده بود، همان جمع به نام خوارج قیام كردند و جنگ سومی را در برابر امیرالمؤمنین بوجود آوردند. این جنگ هم هر چند بزودی به نفع علی (ع) پایان یافت ولی باز هم آن حضرت نتوانست برنامه های اصلاحی وسیع خویش را اجراء كرده و ناهمواریهای هولناك حكومت های گذشته را هموار سازد.

زیرا معاویه با یك قدرت و نفوذ كافی در شام همچنان حكومت


می كرد و همواره در صدد خرابكاری و ایجاد شورش در برابر علی بن ابیطالب (ع) بوده است.

گاهی ارتش غارتگر خود را به شهرهای دور افتاده ای كه در تحت تسلط آن بزرگوار بود می فرستاد و آنها پس از غارت بیت المال و دستبردهائی كه به اموال مردم می زدند و كشتن فرماندار آن حضرت و به قتل رساندن جمع زیادی از مسلمین بسوی شام برمی گشتند. اینگونه اخبار ناگوار و كوبنده یكی بعد از دیگری به آن حضرت می رسید. در آن لحظات آن بزرگوار مردم كوفه را جمع می كرد و آن خبرهای ناراحت كننده را به اطلاع آنها می رساند. و از آنان می خواست كه در برابر این اعمال ننگین و تجاوزات، عكس العمل نشان دهند و با یك جنبش عمومی اساس حكومت شیطانی معاویه و خاندان بنی امیه را برای همیشه درهم بریزند، اما متأسفانه هیچگونه جواب مثبت از جانب مردم نمی شنید.

این حوادث در روزهای آخر حكومت علی علیه السلام انجام می گرفت در آن زمان كه دیگر عمار یاسر و مالك اشتر و محمد بن ابی بكر و شخصیتهای بزرگی مانند آنان در بین مردم نبودند و یاران با وفای آن حضرت یكی بعد از دیگری در جنگ صفین و یا با نیرنگ معاویه كشته شده و از دست رفته بودند.

در یكی از خطبه های هیجان انگیز خود علی علیه السلام ناراحتی شدید خویش را از سكوت مرگبار پیروان خود در برابر ستمگریها و بیدادگریهای معاویه با صراحت بیان می كند، این خطبه هنگامی ایراد


گردید كه به آن حضرت اطلاع دادند معاویه، سفیان بن عوف را برای غارتگری و كشتار شهر انبار (كه در تحت حكومت امیرالمؤمنین بود) فرستاد و آن مرد ناپاك فرمان معاویه را با موفقیت اجراء كرد و مصائب ناگواری را در آن شهر بوجود آورد. در این هنگام علی علیه السلام ضمن رساندن این خبر اسف بار به مردم و تهییج آنان بمنظور پیكار با فرزند بوسفیان و درهم كوبیدن اساس حكومت وی چنین می فرماید...»

فقبحاً لكم و ترحاحین صرتم عرضاً یرمی یغار علیكم و لا تغیرون و تغزون و لا تغزون و یعصی اللَّه و ترضون فاذا أمرتكم بالسیر الیهم فی ایام الصیف قلتم هذه حمارة القیظ أمهلنا یسبخ عنا الحر و اذا أمرتكم بالسیر الیهم فی الشتاء قلتم هذه صارة القر أمهلنا ینسلخ عنا البرد. كل هذا فراراً من الحر والقر فأنتم واللَّه من السیف افر.

یعنی ننگ و نكبت بر شما باد، هدف قرار گرفته اید و (معاویه) تیرهای (سهمگین) خود را به سویتان رها می كند، فرزند هند با شما نیرنگ می كند و شما حیله ای در برابر او نمی اندیشید، با شما پیكار می شود ولی شما نمی جنگید؟ دستورات و فرامین الهی را نادیده می گیرند و معصیت می كنند و شما (عملا) به آن رضایت می دهید، آنگاه كه شما را امر كردم كه در تابستان (برای جنگ) بسوی آنان رهسپار شوید گفتید كه گرمای هوا شدید است به ما مهلت بده تا ایام گرما سپری گردد و هنگامیكه به شما فرمان دادم در زمستان بسوی آنان بشتابید گفتید كه سرمای سختی است. بما مهلت بده تا سرما بگذرد. تمام اینها برای فرار از گرما و سرما


است؟ پس شما بخدا سوگند كه از شمشیر بیشتر می گریزید.

سپس علی علیه السلام سخنان خود را در نكوهش شدید از آن مردم چنین ادامه می دهد:

یا اشباه الرجال و لارجال حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال لوددت انّی لم أركم و لم اعرفكم معرفةً واللَّه جرت ندماً و اعقبت سدماً قاتلكم اللَّه لقد ملأتم قلبی قیحاً و شختم صدری غیظاً و جرعتمونی تغب التهمام أنفاساً و افسدتم علی رأیی بالعصیان والخذلان [4] .

یعنی ای كسانیكه به مردان شبیه هستید ولی در حقیقت در شمار مردان قرار ندارید، بردباری شما مانند كودكان و عقلهای شما مانند نوعروسان است. من دوست داشتم شما را نه بینم و شما را نشناسم، بخدا قسم كه (شناختن شما) به پشیمانی كشیده و غصه و غم با خود آورد، خداوند شما را لعن كند و از رحمت خود دور سازد، هر آینه قلب مرا از جراحت پر كردید و سینه ی من را از خشم و غضب مملو ساختید و جرعه هائی پی درپی از غم و غصه به من خوراندید و آراء و نظریات مرا با عدم اطاعت و بكار نبستن تباه كردید.

خواننده عزیز:

آنچه كه ما تا اینجا بسیار فشرده و كوتاه نقل كردیم حوادث حساسی بود كه در زمان حكومت علی علیه السلام رخ داده بود و با توجه به آنها این حقیقت بخوبی روشن می گردد كه چرا امیرالمؤمنین (ع) نتوانست عوامل


نیرومند و ریشه دار فساد را كه در زمان حكومت دیگران در اجتماع اسلامی بوجود آمده بود از میان بردارد؟. و آثار شوم آن حكومت ها را ریشه كن سازد؟ اكنون پایان حكومت آن حضرت است در حالی كه از یكطرف معاویه كه در عصر عمر به استانداری شام نصب شده بود و در مدت 12 سال حكومت عثمان به حد كافی برای خود نفوذ و قدرت به دست آورده نه تنها همچنان در رأس قدرت شامات قرار دارد. بلكه گاهگاهی جسارت ورزیده و به نواحی و اطراف نقاطی كه در تحت حكومت علی علیه السلام بسر می برند تجاوز كرده و دست به غارتگری و كشتار مردم بی گناه می زند.

و از سوی دیگر امیرالمؤمنین (ع) یاران كاردان و با وفای خود را یكی بعد از دیگری از دست داده و در باقی مانده از پیروان آن حضرت هم آنچنان روح سكوت و بی تفاوتی در برابر ستمگریهای معاویه بوجود آمده بود كه آن حضرت برای نجات و رهائی از دست همان یاران!!! اشتیاق شدید به مرگ می نمود..

آری ای است شرائط دردناك اجتماع اسلامی تا هنگام شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام. اكنون ما این شرائط را كه در آن روز بر اجتماع مسلمین حكومت می كرد. باز هم مورد تعقیب قرار می دهیم تا به هدف اصلی كتاب نزدیك گردیم.



[1] مروج الذهب ج 2 صفحه ي 241.

[2] ناسخ التواريخ حالات علي عليه السلام صفحه ي 24.

[3] مروج الذهب ج 2 صفحه ي 271.

[4] نهج البلاغه شرح شيخ محمد عبده جزء اول صفحه ي 65.